دنيل درزنز- استاد سياست بينالملل دانشگاه تافتس- فارن افرز- ابزارهاي قدرت يک ابرقدرت چندوجهي است؛ ترکيبي از قدرت نظامي، اعتبار فرهنگي و کمکهاي اقتصادي. اما هر کسي سياست خارجي آمريکا را طي يک دهه اخير زير ذرهبين قرار ميدهد، ميبيند که يک ابزار بيش از ديگر ابزارها مورد استفاده قرار گرفته است: تحريمهاي اقتصادي.
تحريم اقتصادي به دمدستيترين ابزار براي حل تمام چالشهاي پيش روي سياست خارجي آمريکا تبديل شده است. در دوره اول دولت باراک اوباما، آمريکا هر سال 500فرد يا نهاد را به ليست تحريمهاي خود اضافه ميکرد. دلايل متعددي براي اين تحريمها ذکر ميشد؛ از مسائل حقوق بشري گرفته تا اشاعه هستهاي. اين آمار در دوره رياستجمهوري دونالد ترامپ، دوبرابر شد. جو بايدن در همين ماههاي ابتداي رياستجمهورياش ميانمار، نيکاراگوئه و روسيه را تحت تحريم قرار داده است. بايدن برخلاف وعدههايش هنوز هيچيک از تحريمهاي وضعشده از سوي ترامپ را لغو نکرده است؛ به استثناي تحريم عليه دادگاه کيفري بينالمللي.
اگر کشورها در نهايت به خواستههاي واشنگتن تن ميدادند، ميشد گفت تکيه به تحريمهاي اقتصادي راهکار درستي است. اما مسئله اين است که کشورهاي تحريمشده در مقابل آمريکا کوتاه نميآيند. پژوهشي که از سوي دانشگاه کاروليناي شمالي انجام شده نشان ميدهد تحريمها در بهترين حالت، در يکسوم تا نيمي از موارد مؤثر واقع ميشوند. در اين گزارش آمده که نهادهاي وضعکننده تحريمها يعني وزارتخانههاي خارجه، تجارت و خزانهداري آمريکا خود هيچ برآوردي از اثرگذاري تحريمهايشان ندارند. مسئله اصلي اين است که سياست تحريمي آمريکا، هيچ ارتباطي با اثرگذاري آنها ندارد؛ بلکه موضوع اصلي افول قدرت آمريکاست و دولت اين کشور قصد دارد با دنبالکردن سياست تحريم، جايگاه خود را همچنان در جهان حفظ کند. آمريکا ديگر همچون گذشته يک ابرقدرت بلامنازع نيست. قدرت نظامي و نفوذ ديپلماتيک آمريکا ديگر آن اثرگذاري گذشته را ندارد. 2دهه جنگ، رکود اقتصادي، قطبيشدن جهان و حالا هم همهگيري کرونا، آمريکا را فرسوده کرده است. روساي جمهور آمريکا در چنين شرايطي ديگر تيري در ترکش ندارند. در دسترسترين ابزار در اين وضعيت، ابزار تحريم است.
تحريمها آنگونه که وانمود شده، بدون هزينه هم نيستند. تحريمها باعث ايجاد شکاف ميان متحدان ميشوند، دشمنان را مصممتر و زندگي را براي مردم بيگناه کشورهاي تحريمشده سخت ميکنند. بنابراين ادامه استفاده از ابزار تحريم نهتنها روند افول قدرت آمريکا را نمايان کرده بلکه اين کشور را بيش از پيش به يک بازيگر منفور در جهان تبديل ميکند. تيغ تحريم ديگر به تيزي گذشته نيست. هر چه ميگذرد، از اثرگذاري تحريمها کاسته ميشود، چراکه کشورهايي نظير روسيه و چين بلافاصله به کمک کشور تحريمشده ميشتابند. همزمان، ميزان نارضايتيها از تحريمهاي وضعشده آمريکا در ميان متحدان اين کشور نيز افزايش پيدا کرده است. بسياري از کشورها منافع اقتصادي خود را بهخاطر تحريمهاي آمريکا تحت خطر ميبينند. همه اينها، در نهايت به کاهش قدرت دلار در سيستم مالي جهان منجر خواهد شد.
دولت ترامپ موفق شد با تهديد به تحريم، مکزيک را مجبور کند مانع ورود مهاجران غيرقانوني به خاک آمريکا شود اما تحريمهاي آمريکا هميشه موفق نبوده است. دههها تحريم عليه بلاروس، کوبا، روسيه، سوريه، زيمبابوه و ايران، تغييري در سياستهاي کلان اين کشورها ايجاد نکرده است. دونالد ترامپ تحريمهاي اقتصادي عليه ايران، کرهشمالي و ونزوئلا را در چارچوب سياست «فشار حداکثري» افزايش داد. اين سياست، «تحريمهاي ثانويه» را هم دربرداشت. تحريمهاي ثانويه، شرکتهايي را که با کشورهاي تحريمشده همکاري ميکنند هم تحتتأثير قرار ميدهد. در همه موارد يادشده، کشورها شديدترين آسيبها را از فشار تحريمها ديدهاند اما هرگز تسليم نشدهاند. حتي ونزوئلا هم که اکنون ديگر يک کشور ورشکسته به شمار ميرود، در برابر تحريمهاي آمريکا تسليم نشده است. دلايل مختلفي ميتوان براي ناکارآمدبودن رژيم تحريمهاي آمريکا برشمرد. مهمترين مسئله اين است که آمريکا از سياست فشار حداکثري خود، به حداقلها راضي نيست. آمريکا از کرهشمالي خواسته سلاح هستهاي خود را کنار بگذارد، از ايران خواسته توانايي هستهاي خود را فراموش کند و از ونزوئلا خواسته با حکومت بوليواري و شعارهاي آن خداحافظي کند. اين خواستهها براي حاکمان اين کشورها، برابر با تغيير رژيم است. بنابراين جاي تعجب ندارد که آنها فشار ناشي از تحريمهاي اقتصادي را تحمل ميکنند اما در برابر خواستههاي آمريکا کوتاه نميآيند.
مورد ايران از بقيه جالبتر است و پرده جديدي از سياستهاي تحريمي آمريکا را به نمايش ميگذارد: تحريمهاي يکجانبه. آمريکا هرجا در اعمال تحريمهايش موفق بوده، به اين دليل بوده است که حمايت و همراهي متحدان خود را داشته است. زماني که دونالد ترامپ تصميم گرفت تحريمهاي آمريکا عليه ايران را بازگرداند، متحدان اروپايي واشنگتن مخالف بودند. درست است که آمريکا در نهايت موفق شد تحريمها عليه ايران را اعمال کند، اما اين کار به قيمت تحت فشار قراردادن ديگر کشورها با استفاده از ابزار تحريمهاي ثانويه انجام شد. کشورها در مقابل فشار دولت ترامپ کوتاه آمدند و تحريمها ايران را با مشکلات متعدد روبهرو کرد اما همه اينها در نهايت به تنش بيسابقه در روابط ديرينه آمريکا و متحدانش منجر شد.
آمريکا از ابزار تحريم عليه قدرتهاي بزرگتر هم استفاده کرده است. زماني که تحريمها روسيه و چين را هدف قرار ميدهد، بايد منابع بيشتري هم براي اثرگذاري آنها بهکار گرفت. تحريمها عليه روسيه در پي درگيريهاي اوکراين هيچ اثري نداشته است. تحريمهاي تجاري ترامپ عليه چين هم به همين سرنوشت دچار شده است. ترامپ يک جنگ تجاري بيسابقه عليه پکن به راه انداخت اما هرگز به اهدافي که درنظر داشت، نرسيد. نتيجه کار فقط انعقاد يک قرارداد تجاري از سوي چين براي خريد محصولات کشاورزي آمريکا بود. در مجموع، بهدليل مقابلهبهمثل چين، صنايع غذايي، کشاورزي و هايتک آمريکا بيشترين آسيب را از اين رويارويي ديدند. تعرفههايي که روي کالاهاي چيني وضع شد هم در نهايت از جيب مصرفکننده آمريکايي پرداخت شد.
نکته آخر اينکه، کشورهاي هدف تحريم آمريکا طي اين سالها ياد گرفتهاند که چطور خود را با اين شرايط وفق دهند. چين و روسيه بلافاصله اروپا را جايگزين آمريکا بهعنوان شريک تجاري خود کردهاند. کشورهاي کوچکتر هم آموختهاند که چطور با استفاده از حفرههاي سيستمهاي مالي جهاني يا از طريق کشورهاي ثالث، تحريمها را دور بزنند. تصميمسازان در آمريکا بايد متوجه آثار مخرب طولانيمدت تحريمها هم براي خود و هم براي جهان باشند و در استفاده کورکورانه از اين ابزار در سياست خارجي آمريکا تجديدنظر کنند.
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب